الگوهاي مدارا

نويسنده:عطيه فاضل دربندي



آن هنگام که پروردگار جهانيان، محمد امين را به رسالت برگزيد و آيات شريف قرآن را بر قلب پاکش نازل کرد، اسلام را آخرين و کامل ترين دين اعلام نمود. با بررسي آيات قرآن، روايات و سيره ي پيامبران و ائمه ي اطهار به اين نتيجه مي رسيم که حتي کوچک ترين مسئله اي که براي هدايت بشر لازم بوده، از ديد آنان خارج نشده است.
يکي از نکاتي که خداوند و معصومان به آن بسيار بها داده اند، چگونگي رفتار ما با همنوعان است.

مدارا در لغت و احاديث

مهرباني، از اصولي است که در سيرت هر شخص وجود دارد؛ اما گاهي کسي را مستحق مهرباني و نرمي نمي يابيم و در اين زمان، هر چه کوتاه بياييم و يا به نرمي رفتار کنيم، مطابق کتب لغت، «مدارا» کرده ايم. با نگاهي به فرهنگ فارسي، در معناي «مدارا»، نرمي کردن و ملاطفت نمودن را پيدا مي کنيم و از کلمات هم خانواده ي مدارا، تسامح و تساهل است، همچنان که پيامبر اسلام(ص) فرمودند:
«من بر شريعت سمحه و سهله مبعوث شده ام» و به عبارتي، دين اسلام را دين تسامح و تساهل معرفي کرده اند. لازم به ذکر است که تسامح و تساهل در اين جا به معناي مدارا است، نه سهل انگاري.
باز هم اگر به کتب لغت مراجعه کنيم، در معناي تسامح و تساهل، سهل انگاري را خواهيم يافت، در صورتي که دين اسلام به هيچ عنوان، مروج هيچ نوع سهل انگاري نيست؛ اما سهل انگاري (مدارا) با هر کس حتي با دشمنان را مفيد مي داند، همچنان که امام علي(ع) مي فرمايند: «کمال دورانديشي، به صلاح کشاندن مخالفان و مدارا با دشمنان است»(1) و حکيمان در روزگاران گذشته مي گفتند: «شايسته است رفت و آمد بر در خانه ي ديگران، براي ده انگيزه باشد: اولين آن بر در خانه ي خدا براي انجام دادن مناسک و اهتمام به حقوق الهي و اداي واجبات؛ ... نهمي، بر در خانه ي دشمنان که با مدارا، غائله ي آنان فروکش کند و با نرمي و لطف و ديد و بازديد، دشمني آنان برطرف شود...»(2).
امام علي(ع) باز هم در باب مدارا فرموده اند: «حکيم نيست آن که مدارا نکند با کساني که چاره اي جز مدارا با آنان نيست».(3) وقتي مدارا با دشمنان را چنين ارج نهاده اند، در مدارا با دوستان چه خواهند گفت؟
در توصيف مدارا، روايات متعددي بيان شده است. در نهج البلاغه و در حکمت هاي منسوب به حضرت امير(ع) چنين مي خوانيم: «آن که نفس خود را به شکيبايي بر ناداني مردم بپرورد، شايسته است که حکمران شود».(4) و در جاي ديگر مدارا را بهترين سياست(5) و اساس(6) و زينت حکمراني(7) خوانده اند.
امام علي(ع) مي فرمايند: «آن که با زيردستان نرمي نکند، به خواسته اش نرسد(8) و آن که به نرم خويي رفتار کند، کامياب گردد».(9) و در آنچه براي حذيفه بن يمان نگاشت، چنين فرمود: «فرمان مي دهم تو را به مدارا کردن در کارها و نرمي و عدالت به شهروندان».(10) از ديدگاه امام علي(ع) نرم خويي و مدارا کليد رسيدن به درستي و منش خردمندان است(11) و صبر و مدارا سختي ها را آسان مي سازد.(12)
اما مدارا، فقط در رفتار با دوستان و دشمنان خلاصه نمي شود و از ديدگاه اسلام، تمام عرصه ي اجتماع و روابط اجتماعي، قلمرو مداراست. آسان گيري و مدارا حتي در خريد و فروش نيز مورد نظر اسلام است. چنان که پيامبر اکرم(ص) فرمودند: «خداي رحمت کند بنده اي را که در خريد و فروش و دادن وام و پس گرفتن آن آسان گير باشد»(13) و امام علي(ع) در سفارش به مردي که مشغول فروختن کالايي بود، فرمودند: «از پيامبر خدا شنيدم که گذشت و آسان گيري، نوعي سود است».(14)
امام کاظم(ع) در باب مدارا با همسايه فرمودند: «حسن همسايگي اين نيست که آزار نرساني، بلکه حسن همسايگي اين است که در برابر آزار و اذيت همسايه، شکيبا باشي».(15)
اگر بخواهيم از اهميت مدارا بدانيم، سخنان رسول خدا روشنگر اين مهم است که فرمودند: «پروردگارم همان گونه که مرا به انجام دادن واجبات فرمان داده، به مدارا کردن با مردم نيز فرمان داده است.»(16)
مدارا کردن با مردم، نصف ايمان و نرمي و مهرباني با آنان، نصف زندگي است.»(17)
«بدانيد سه چيز است که هر کس نداشته باشد، هيچ عملي از او تمام و کامل نيست: پاک دامني و ورعي که او را از نافرماني خدا باز دارد و خلق و خويي که به سبب آن با مردم مدارا کند و شکيبايي اي که به وسيله ي آن، رفتار جاهلانه ي نادانان را دفع کند.»(18)
امام علي(ع) نيز مدارا کردن را ميوه ي خرد مي دانند(19) و سلامت دين و دنيا را در اين امر دانسته اند.(20)

«مدارا»، سيره ي پيامبر اکرم

پيامبر اکرم(ص) در عرصه ي رسالت خويش بارها با مواردي روبه رو شدند که براي حفظ اسلام و مصلحت حکومت اسلامي، مدارا پيشه کرده اند تا بتوانند نهال نوپاي اسلام را از ريشه محکم کنند. يکي از آن موارد، مدارا با يهوديان و مشرکان و ايجاد صلح و بستن پيمان دوستي با آنان بود. بعد از صلح حديبيه که ميان مسلمانان و سران قريش امضا شد و آن هم به نوعي مدارا با مشرکان بود (و در عظمت اين صلح و مدارا همين بس که پروردگار جهانيان از آن به «فتح مبين» ياد کرده و مي فرمايد:
«ما براي تو پيروزي آشکاري فراهم ساختيم»)، پيامبر با قبيله ي خزاعه هم پيمان شدند؛ اما بعد از دو سال، سران قريش پيمان را ناديده گرفتند و به هم پيمان پيامبر حمله کردند.
در نتيجه ي شکستن پيمان صلح از سوي قريش، سپاه اسلام به سمت مکه حرکت کرد و پيامبر نيز براي اين که بتواند دشمن را غافلگير کند از هر سو مکه را تحت نظر داشت، تا اين که از طريق وحي به ايشان خبر رسيد که يکي از مسلمانان به نام حاطب، نامه اي را با مضمون خبر لشکرکشي مسلمانان، به وسيله ي زني به نام ساره به سوي مکه فرستاده است. بنابراين، پيامبر سه نفر را مأمور ساخت تا نامه رسان را پيدا کنند و نامه را از وي بستانند.
پس از يافتن نامه، پيامبر(ص) حاطب را احضار نمود و از او پاسخ خواست. حاطب قسم ياد کرد که در ايمانش خدشه اي وارد نشده و اين کار را براي اين انجام داده که سران قريش خانواده اش را که در مکه بودند کمتر شکنجه کنند. با وجود اين پوزش حاطب موجه نبود و عده اي درخواست گردن زدن او را داشتند، اما پيامبر از گناهش چشم پوشي کرد و عذر او را پذيرفت و فرمود: «او در نبرد بدر شرکت داشت و روزي مورد لطف الهي بود».(21)

آسان گيري در عين قدرت و قاطعيت

رفتار امام علي(ع) نمود والاي قاطعيت و مدارا بود. از ديدگاه امام، کارگزاران بايد در عين قاطعيت، از مدارا برخوردار باشند.
ايشان خشونت مطلق را آفت مديريت مي دانند، همان گونه که نرمش بي حساب را در اداره ي امور زيانبار تلقي مي کنند. از نگاه امام علي(ع) مديري موفق خواهد بود که ميان قاطعيت و رأفت و نيز نرمش و شدت، جمع کند.(22)
آري، او که بهترين دست پرورده ي پيامبر بود، خوب به ياد دارد زماني را که پيامبر خدا به قدرت رسيد اما گذشت و مدارا را فراموش نکرد و آن جا که مدارا به اسلام ضرر نمي زد، اگر چه حق مسلم او بود، از آن مي گذشت و سعي در مدارا داشت. در جريان حرکت پيامبر(ص) براي فتح مکه، در ميان راه، ابوسفيان (بزرگ مشرکان مکه) با وجود آن همه ستم ها و کارشکني ها که براي اسلام کرده بود، به محضر پيامبر(ص) آمد و طلب عفو نمود. پيامبر به راحتي مي توانست از او انتقام بگيرد، چرا که در موضع قدرت بود؛ اما وقتي ابوسفيان گفت: خدا تو را بر ما برتري داده و ما از خطاکاران بوديم (جمله ي برادران به يوسف)، پيامبر در جواب فرمودند: «امروز بر شما مؤاخذه اي نيست. خدا شما را بخشيد و او ارحم الراحمين است». (جمله ي يوسف به برادران).(23) پيامبر(ص) در جريان فتح مکه تا آخرين حد ممکن با اهل مکه مدارا کرد حتي دستور داد هر کس به محدوده ي مسجدالحرام پناهنده شود و يا سلاح زمين گذارد و بي طرفي خود را علام کند و يا در خانه اش را ببندد و يا به خانه ي ابوسفيان پناه برد، از تعرض سپاه اسلام محفوظ خواهد ماند(24) و در پايان حرکت، وقتي آرامش بر منطقه حاکم شد، عفو عمومي اعلام کردند. رسول خدا فرمودند: «شما مردم، هموطنان بسيار نامناسبي بوديد. رسالتم را تکذيب نموديد و مرا از خانه ام بيرون کرديد و در دورترين نقطه که به آن جا پناهنده شده بودم، با من به نبرد برخاستيد؛ و ولي من با اين همه، شما را مي بخشم و بند بردگي را از پاي شما باز مي کنم و اعلام مي نمايم: برويد، که شما آزادشدگانيد.»(25)
پيامبر اکرم (ص) بعد از فتح مکه، با گذشت و مدارا نسبت به کساني همچون عکرمه بن ابي جهل که آتش افروز جنگ هاي پس از بدر بود، صفوان که به دليل جناياتش، پيامبر(ص)، خون او را حلال اعلام کرده بود و حتي هند جگرخوار که آتش جنگ احد از خانه ي وي برخاسته بود، نه تنها به عظمت اسلام افزودند بلکه درسي بزرگ به همه ي مسلمانان دادند:
گذشت در عين قدرت و مدارا در عين قاطعيت.

پاداش مدارا

دين مبين اسلام با توجه به اين که مدارا امري سهل نيست و نياز به بزرگي روح دارد، پاداش بي حساب نيز براي آن در نظر گرفته است، چنان که امام علي(ع) در وصف پرهيزکاراني که صبر کردند، فرمود: «بعد از اين صبر، آنها به آسايش طولاني دست يافتند.»(26) امام صادق نيز در اين باب فرمودند: «هر مردي که به دردي گرفتار شود و صبر کند و آن را در راه خدا به شمار آورد، خداوند اجر هزار شهيد را برايش رقم مي زند.»(27)
پيامبر خدا نيز در باب اجر مدارا چنين مي فرمايند: «هر مردي که به خاطر خدا و به اميد پاداش او در برابر بداخلاقي همسرش صبر کند و آن را به حساب خدا گذارد، خداوند متعال براي هر روز و شبي که شکيبايي مي ورزد و مدارا مي کند، همان ثوابي را به او مي دهد که به ايوب در قبال بلايي که ديد، عطا کرد و گناه زن نيز در هر روز و شب به اندازه ي ريگ هاي ريگستان باشد.(28) و هر زني در برابر بداخلاقي شوهرش شکيبايي ورزد و مدارا کند، خداوند همانند ثواب آسيه به او عطا مي کند.»(29)
و چه قدر انسان بايد شقي باشد که امري را با وجود اين که مصالح دنيا و آخرت در آن است، ناديده بگيرد و نه تنها دنياي زودگذر خود را به خطر اندازد، بلکه آخرت هميشه جاودانش را نيز تباه گرداند!

پي نوشت:

1- غررالحکم، ح 7232.
2- الخصال، ص 426.
3- تحف العقول، ص 218.
4- شرح نهج البلاغه، ج20، ص 318.
5- غررالحکم، ح 9947.
6- همان، ح 5266.
7- همان، ح 772.
8- همان، ح 9006.
9- همان، ح 7842.
10- ارشاد القلوب، ص 321.
11- غررالحکم، ح 6114.
12- همان، ح 8400 .
13- کنزالعمال، ح 9453.
14- وسائل الشيعه، ج12، ح288.
15- تحف العقول، ص 409.
16- کافي، ج2، ص117.
17- همان، ص 116.
18- همانجا.
19- غررالحکم، ح 4629.
20- همان، ح 5610.
21- فروغ ابديت، ج2، ص318.
22- دانش نامه ي اميرالمؤمنين(ع)، ج4، ص41.
23- فروغ ابديت، ج2، ص322.
24- مجمع البيان، ج10، ص554.
25- فروغ ابديت، ج2، ص338.
26- نهج البلاغه، خطبه ي 193.
27- طب الائمه، ص17.
28- ثواب الاعمال، ص339.
29- بحارالأنوار، ج103، ص247، ح30.

منبع: نشريه حديث زندگي 19/ شماره چهارم